مشاوره روانشناسی نیو جهان ویژه فارسی زبانان خارج از کشور

حوصله سر رفتن: یه دردسر بی‌پایان

حوصله سر رفتن یه حالت ناخوشایند و خیلی رایجه که انگار زمان وایساده. بعضی‌ها بیشتر از بقیه حوصله‌شون سر می‌ره، ولی اگه آدم خیال‌پرداز باشی، کمتر حوصله‌ت سر می‌ره. با زیاد شدن رسانه‌های دیجیتال و تحریک شدن مداوم، این روزا بیشتر از قبل حوصله آدم سر می‌ره. کلینیک بین‌المللی برگهوف” یه جای قشنگ تو ارتفاعات آلپ سوئیس هست که آدم‌ها توش انگار “زندگی رو آروم و بی دغدغه می‌گذرونن”. واحد اصلی زمان اینجا ماهه و هر روز مثل روز دیگه‌س. هانس کاستورپ”، شخصیت اصلی رمان “کوه جادویی” نوشته توماس مان، برای دیدن پسرعموش جوآخیم که به بیماری سل مبتلا شده، به این کلینیک می‌ره. جوآخیم قراره تو همین کلینیک بمیره. جوآخیم می‌گه: “من واقعا از اینکه روزی چهار بار دمای بدنم رو اندازه می‌گیرم خوشم میاد، چون این کار باعث می‌شه متوجه بشم که یه دقیقه یا حتی هفت دقیقه چقدر طولانیه، مخصوصا اینجا که هفت روز هفته خیلی طولانی و خسته‌کننده می‌گذره.” هانس کاستورپ فکر می‌کرد فقط سه هفته می‌خواد پیش پسرعموش بمونه، اما خودش هم به سل مبتلا شد و هفت سال تو اونجا موند. دیگه حتی یادش نمی‌اومد که قرار بوده کجا بره و به زندگی قبلیش فکر نمی‌کرد.

مان می‌گوید: “چیزی که مردم بهش میگن خستگی و بی حوصلگی، در واقع فشردگی غیرطبیعی زمان ناشی از یکنواختی است. در این حالت، زمان حال کش می‌آید و مرز بین گذشته، حال و آینده محو می‌شود.”

وانگ می‌گه: “نگرش ما به زمان تغییر می‌کنه… دیگه فرقی بین گذشته، حال و آینده نیست. انگار فقط یه زمان حال بی‌انتهایی وجود داره.”

مفهوم زمان به نظر می‌رسه که در هر بحثی درباره خستگی و بی‌حوصلگی مرکزیه. خستگی و بی حوصلگی یه حالت ناخوشایند و ناخواسته‌ست. به نظر می‌رسه که فقط انسان‌ها توان اینو دارن که حوصله‌شون سر بره، چون برای احساس خستگی به نوعی اندازه‌گیری زمان نیاز داریم.

برای خستگی و بی‌حوصلگی کلمه‌های مختلفی وجود داره، مثلاً کلمه “tedium” و کلمه فرانسوی “ennui”. کلمه آلمانی برای خستگی، “langeweile” هست، که به معنای “مدت زمان طولانی” است، جایی که زمان اندازه‌گیری خودش رو از دست می‌ده.

برنده جوایز نوبل، شاعر و مخالف سیاسی روس، یوزف بروزینسکی، در سخنرانی فارغ‌التحصیلی در کالج دارتموث، خستگی رو به عنوان “پنجره‌ای به بی‌نهایت زمان” توصیف کرد. او گفت: “خستگی به زبان زمان صحبت می‌کنه و ارزشمندترین درس زندگی رو بهمون یاد می‌ده: درس ناچیز بودن مطلق ما” (1989).

برای بروزینسکی، خستگی یک “پدیده پیچیده” است و ارزش بررسی دارد، چون “نمایش خالص و رقیق شده‌ی زمان در تمام تکرار، اضافه‌کاری و یکنواختی باشکوه آن” است. با این حال، او می‌گه که اشتیاق می‌تونه پادزهری برای خستگی باشه.

بروزینسکی که توسط شوروی‌ها به عنوان یک “انگل اجتماعی” برچسب‌گذاری شده بود، احتمالاً ساعت‌ها خستگی را تجربه کرده، چه زمانی؟ زمانی که در مشاغل ساده کار می‌کرد و زمانی که به طور ناعادلانه به یک موسسه روانی و بعداً به یک اردوگاه کار اجباری در سیبری محکوم شده بود.

علاوه بر احساس تحریف‌شده‌ی زمان، خستگی شامل احساس نارضایتی و حس دلتنگی هم میشه، ولی فرد نمی‌تونه دقیقاً بگه که چی می‌خواد. این حالت، یه نوع ناتوانی ظاهری در انجام کارها، احساس پوچی و یه “نگرش انتظار” رو شامل میشه که در اون فرد فکر می‌کنه که جهان بیرونی باید یه سری رضایت‌ها رو براش فراهم کنه (گرینسون، ۱۹۵۳). همچنین این حالت نشون‌دهنده‌ی احساس محدودیت هم هست؛ یعنی فرد خسته حس می‌کنه که باید کاری رو انجام بده که نمی‌خواد انجام بده یا نمی‌تونه کاری رو که می‌خواد انجام بده (ایستوود و همکاران، ۲۰۱۲).

بعضی‌ها بیشتر از بقیه حوصله‌شون سر می‌ره. کسایی که خیال‌پردازی قوی دارن، کمتر دچار خستگی و بی‌حوصلگی میشن. اما برای اکثر آدم‌ها، خستگی یه حالت موقتی و رایجه. مخصوصاً وقتی کارهای تکراری و بی‌مزه می‌کنیم، بیشتر حوصلمون سر می‌ره.

بعضی از محقق‌ها می‌گن که خستگی رو به شکل عامیانه می‌شناسیم، اما تعریف دقیقش خیلی سخته. هنوزم بحث‌های زیادی در مورد ماهیت خستگی و نشونه‌های خاصش وجود داره. نظریه‌های مختلفی در مورد خستگی وجود داره: روانکاوان فکر می‌کنن خستگی یه دفاع در برابر تضاد بین خواسته و تهدیده. وجودگرایان به خستگی ناشی از پوچی و احساس بی‌معنایی توجه می‌کنن. نظریه‌های برانگیختگی به عدم تطابق بین نیاز به تحریک و محیط اشاره می‌کنن. و روانشناسان شناختی روی ارتباط بین محیط بی‌تحریک و توانایی تمرکز و توجه فرد تمرکز می‌کنن.

کارهایی که خیلی ساده یا خیلی سختن، ممکنه باعث بشن حوصلمون سر بره. همچنین، بحث‌هایی در مورد اینکه خستگی حالت تحریک‌پذیری بالا یا پایینیه وجود داره. یعنی اینکه آیا خستگی عصبی وجود داره یا خستگی بی‌حال و بی‌تفاوت. نمی‌دونیم چرا حوصله آدم سر می‌ره، اما ممکنه خستگی باعث بشه که دنبال اهداف و فرصت‌های جدید بگردیم. به این ترتیب، خستگی می‌تونه یه عملکرد سازگارانه، انگیزشی و تنظیم‌کننده داشته باشه. مثل اینکه درد یه سیگناله که بهمون هشدار می‌ده که یه خطر فیزیکی وجود داره، خستگی هم می‌تونه به عنوان هشداری باشه که تجربه خاصی ارزش نداره یا حتی ممکنه خطرناک باشه.

برای مثال، خستگی با رفتارهای ناسالمی مثل روابط جنسی بی‌قاعده، مصرف مواد مخدر و قمار مرتبط بوده. بعضی‌ها می‌گن خستگی می‌تونه روی سلامتی تأثیر منفی بذاره، مثل ضرب‌المثل “از خستگی مردن”.

تو عصر دیجیتال، که همیشه سرگرمی در دسترسه، حوصله سر رفتن بیشتر شده. ما تو یه “دوره تعامل مداوم دیجیتالی” زندگی می‌کنیم. این رسانه‌ها که مدام محرک‌های جذاب ارائه می‌دن، با “اشتهای سیری‌ناپذیر” ما برای تحریک، ممکنه حساسیتمون رو به این محرک‌ها کم کنن، حواس‌مون رو پرت کنن و با بمباران اطلاعات متنوع و پراکنده، احساس معنا رو از بین ببرن. حتی ممکنه همزمان چند تا دستگاه دیجیتال رو با هم استفاده کنیم، مثلاً هم تلویزیون ببینیم هم گوشی دستمون باشه. یکی از مشکلات اصلی در مطالعه خستگی اینه که یه “تجربه درونی ذاتی” هست و تشخیص شروع و پایانش با آزمایش خیلی سخته. مطالعاتی که از EEG و fMRI استفاده می‌کنن، ممکنه بینش بیشتری ارائه بدن که در آینده میشه در موردش بیشتر دونست.

در نهایت اینکه”کی گفته حوصله سر رفتن بده؟ این حالت یه فرصت طلاییه! نویسنده‌ها، نقاشا، دانشمندا و همه ما تو زندگی، کلی ایده خوبمون رو وقتی حوصلمون سر رفته به دست آوردیم. انگار یه جور شارژ مجدد مغزه که میتونه خلاقیتمون رو بیدار کنه. پس دیگه از خستگی و بی‌حوصلگی ننالیم، بلکه ازش استفاده کنیم!”

منابع:

An J et al (2023). Understanding boredom and leisure in later life: a systematic review. Innovations in Aging 7: 1-14.

Bench SW; Lench HC. (2013). On the function of boredom. Behavioral Sciences 3: 459-472.

Britton A; Shipley MJ (2010). Bored to death? International Journal of Epidemiology 39(2): 370-371.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Click outside to hide the comparison bar
Compare

1 جلسه مشاوره روانشناسی

$65
$ 39
99
  • 1 جلسه تراپی 45 دقیقه ای
  • 1 جلسه پیش مشاوره
  • بازگشت وجه در صورت عدم رضایت
40% تخفیف